دانشمندان میتوانند برنامه پیشرفت طراحی کنند، اما حکومتها راه آسان را انتخاب میکنند
تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۲۳۲۶۰۱
رییس فرهنگستان علوم با بیان اینکه در غالب کشورهای توسعهنیافته دانشمندانی هستند که میتوانند شرایط و امکانات توسعه را دریابند و اگر لازم باشد برنامه پیشرفت و توسعه را طراحی کنند، گفت: اما حکومتها که بیشتر خوی خاص جهان توسعهنیافته دارند، راه آسان را برمیگزینند و به جای اینکه از منابع کشور برای بهبود وضع زندگی و تأمین آینده بهتر بهرهبرداری کنند؛ این همه را غنیمتی برای صرف کردن در بیهودهکاری و اعراض از آینده و تأمین سوداهای بازگشت به گذشته میکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش ایران اکونومیست، نشست روز جهانی آینده؛ همآفرینی آینده ایران در جهان امروز، با حضور دکتر رضا داوری اردکانی؛رئیس فرهنگستان علوم، دکتر فتحاله مضطرزاده؛ دبیر شورای آیندهنگری فرهنگستان علوم، دکتر محسن بهرامی؛ عضو حقیقی شورای آیندهنگری فرهنگستان علوم، مهندس حسین سالاری؛ نظریهپرداز توسعه پایدار، دکتر سهیلا سلحشور کردستانی؛ عضو هیئتعلمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر، دکتر سعید معیدفر؛ رئیس انجمن جامعهشناسی ایران و دکتر رضا مکنون؛ عضو حقیقی شورای آیندهنگری فرهنگستان علوم برگزار شد.
دکتر رضا داوری اردکانی در این نشست با بیان اینکه آیندهنگری در گذشته نبوده و در دوره جدید تاریخ پدید آمده است؛ گفت: وقتی جهان متجدد و زمانه پیشرفت آغاز شد، آیندهنگری هم با آن ظهور کرد. در زمانهای قدیم چون پیشرفت تاریخی و اجتماعی نبود یا اگر بود به اشخاص و زندگی خصوصی تعلق داشت، آیندهنگری وجهی نداشت. همچنین آینده هم به معنایی که اکنون از آن درمییابیم، نبود. به همین دلیل آیندهنگری را از آثار پیشرفت علم و تکنولوژی نباید دانست، آیندهنگری با این پیشرفت و بهخصوص با مرحله اخیر آن قرین و ملازم بوده است.
وی اظهار کرد: از قدیم، زمان را به گذشته و حال و آینده تقسیم میکرده و در زبان هم افعال ماضی و مضارع و مستقبل داشتهاند، اما گذشته و آینده همیشه یک معنی نداشته و تلقی مردم زمانهای مختلف از آن یکسان نبوده است. گذشتگان و متقدمان آینده را غیب و تاریک و مجهول و نابودگر میدانسته و دانایی و کمال را در گذشته و صدر و آغاز تاریخ میدیده و گاهی نیز آرزوی بازگشت به آن داشتهاند.
وی ادامه داد: در زندگی عادی هم گذشته، پناهی برای از یاد بردن غمها و تسلای دردها و مصیبتها بوده است. گذشتگان که پیشبینی آینده نداشتند، آیندهنگری هم نمیتوانستند داشته باشند و اگر به آینده نظر میکردند، نظرشان عین انتظار منجی بود یعنی به آیندهای که ساخته میشود کاری نداشتند، بلکه در انتظار حادثهای بودند که از زمان وقوعش خبر نداشتند. این حادثه ظهور منجی بود که با آمدنش دورانی دیگر میبایست آغاز شود.
رییس فرهنگستان علوم ضمن بیان اینکه «زمان متقدمان، زمان گذشته بود؛ اما زمان دوره جدید، آینده است»، گفت: آیندهای که مردم زمان تجدد در انتظار آمدنش نیستند و نباید باشند، بلکه باید آن را بسازند. به بیان دیگر؛ تاریخ جدید، تاریخ تصرف و تسخیر آینده است.
وی ادامه داد: از اواخر قرن هفدهم و مخصوصاً در قرن هجدهم، اروپا چشماندازی در برابر خود دید که میبایست راهی به سوی آن بگشاید. آینده، زمان گشودن و پیمودن این راه بود و با ظهور این چشمانداز و وظیفه آینده و زمان معنی دیگر یافت. آیندهنگری هم در همین زمان معنی و مورد پیدا کرد. پس آیندهنگری از جنس نظر و علم نظری نیست، بلکه طرح ساختن آینده است.
داوری اردکانی تاکید کرد: برای ساختن آینده صرف آشنایی علمی کافی نیست؛ بلکه باید در راه آینده قدم گذاشت و با آن همدم و همراه شد. لازمه همدم و همراه شدن با آینده مشارکت در فهم خاص و آمادگی برای ساختن آن است. آیندهنگری، علم شرایط و امکانهای عمل است و آن را میتوان بخشی از کوشش و اهتمامی دانست که برای درک شرایط و تحقق بخشیدن به امکانها صورت میگیرد. به این جهت همه در همه جا نمیتوانند آیندهنگری و درک درستی از آن داشته باشند؛ زیرا شرط این درک و فهم استعداد و آمادگی برای گام نهادن در راه ساختن است.
راه پیشرفت برای جهان توسعهنیافته هموار نیست
وی با بیان اینکه زمان جدید، زمان پیشرفت است و زمان پیشرفت هم آغازی داشته است؛ گفت: این زمان که با تفکر رنسانس آغاز شده و از ابتدا داعیه جهانگیری داشته، در طی یک قرن اخیر جهانگیر شده است. اکنون همه جهان از پیشرفت میگویند و پیشرفت میخواهند و مقصد و مرجعشان جایی و مقامی است که جهان توسعهیافته به آن رسیده است. ولی راه پیشرفت برای جهان توسعهنیافته هموار نیست. جهان توسعهنیافته، از عهده آینده برنمیآید و زمانش ناگزیر، زمان پریشانی است.
رئیس فرهنگستان علوم در مورد دشواری کار در جهان توسعهنیافته، گفت: آغاز جهان توسعهنیافته، با پایان اروپا همزمان شده است. یعنی وقتی که اروپا و به طور کلی جهان جدید خود را در پایان راه میبیند، مناطقی در جهان توسعهنیافته تازه به صرافت توسعه افتاده است. آینده جهان توسعهیافته اکنون نه آینده زندگی و وجود آدمی بلکه عصر توسعه تکنیک و رسیدن به انسان ماشینی یا ماشین شبیه و جانشین انسان است. به عبارت دیگر تکنیک به سمت و سویی میرود که به تدریج اختیار بشر و خرد عملیش را از او سلب کند و خود سلطان بیرقیب باشد.
وی با بیان اینکه جهان توسعهنیافته در چنین وضعی حتی اگر با سیاست قدرتهای جهانی مخالفت کند، تابع صرف تجدد و مصرفکننده بیاختیار و خشنود جهان توسعهیافته است؛ ادامه داد: وجه دیگر دشواری راه توسعه این است که گرچه جهان توسعهنیافته از آینده و لزوم اهتمام به پیشرفت و ساختن و پرداختن، بیخبر نیست؛ ولی چون خبری که دارد با جانش پیوند نیافته و پیشرفت و زمان و آینده، در نظرش بیشتر مفاهیم انتزاعی هستند و چنانکه باید منشأ اثر نمیشود.
داوری اردکانی تصریح کرد: در غالب کشورهای توسعهنیافته دانشمندانی هستند که میتوانند شرایط و امکانات توسعه را دریابند و اگر لازم باشد برنامه پیشرفت و توسعه را طراحی کنند؛ اما حکومتها که بیشتر خوی خاص جهان توسعهنیافته دارند، راه آسان را برمیگزینند و به جای اینکه از منابع کشور برای بهبود وضع زندگی و تأمین آینده بهتر بهرهبرداری کنند؛ این همه را غنیمتی برای صرف کردن در بیهودهکاری و اعراض از آینده و تأمین سوداهای بازگشت به گذشته میکنند.
وی ادامه داد: با این شیوه عمل، آینده تباه میشود، گذشته هم برنمیگردد. پس این امر عجیبی نیست که حکومت در جهان توسعهنیافته رغبتی به توسعه نداشته باشد؛ زیرا جهان توسعهنیافته با اینکه بعضی ظواهر تجدد را پذیرفته است، با آینده چندان آشنایی ندارد و چنانکه اشاره شد، شاید هنوز آینده را زمانی بداند که میآید و آرزو داشته باشد که این آینده پر از خیر و خوبی و آرامش و صلح و تکرار و تجدید گذشته باشد.
وی تاکید کرد: ولی آینده چیزی نیست که از جایی که نمیدانیم کجاست بیاید؛ بلکه ما باید به نحوی کم و بیش دانسته به سوی آن برویم یا بهتر بگویم با گامی که در راه میگذاریم، آن را بشناسیم و محقق کنیم. آیندهنگری با درک امکانهایی که باید محقق شوند، آغاز میشود و این درک با گام نهادن در راه، همزمان است.
رییس فرهنگستان علوم درباره وجوه دیگر آیندهنگری، گفت: وجه دیگر آیندهنگری که در دهههای اخیر ظهور و جلوه بیشتر پیدا کرده است، کمتر با امید و بیشتر با بیم و نگرانی ملازمت دارد. وقتی زرّادخانههای جهان از سلاحهای کشتار جمعی پر شده است و اخلاق و خرد سیاسی رو به ادبار و پریشانی دارد و حکومتها پیوسته ناتوانتر میشوند و پژوهشهایی که در مرز علم صورت میگیرد، دیگر به صلاح و آینده آدمی کاری ندارد.
وی افزود: البته گاهی که میپرسند این مهندسی ژنتیک برای چیست؟ پاسخ میدهند که بعضی بیماریهای لاعلاج را با آن درمان میتوان کرد. در جهانی که هر روز جمعیت کثیری از گرسنگی و بیماریهای شایع میمیرند و سوداگران خرمنپندار ککشان نمیگزد، توجیه هزینه کردن مبالغ هنگفت برای یافتن راه درمان یک بیماری نادر توجیهی عجیب و بیاساس و دروغین است. بنابراین طبیعی است که دوراندیشان نگران آینده باشند و بپرسند جهان یا کشورشان به کجا میرود.
اینکه آینده جهان، صلح و رفاه و آزادی است؛ به کلی بیاساس و سادهلوحانه است
به گفته داوری اردکانی، پاسخ دادن به اینکه آینده یک کشور یا آینده جهان چه خواهد بود، آسان نیست. البته با نظر تأمل در شواهد و نشانههایی که هست میتوان حدسهایی زد. کسانی هم هستند که بر طبق عادت فکریشان میگویند آینده جهان، آینده صلح و رفاه و آزادی است و این سخنی به کلی بیاساس و سادهلوحانه است، اما چون راهی به تسلی و غفلت دارد، نمیتوان آن را به کلی بیوجه دانست.
وی افزود: اکنون نظرهایی که درباره آینده جهان اظهار میشود، کمتر خوشبینانه است. جهان به سوی صلح و صلاح و عدل و آزادی نمیرود. چنانکه در دهههای اخیر در کشورهای توسعهیافته، بهبودی در هیچ یک از شئون زندگی حاصل نشده و جهان توسعهنیافته در مجموع پریشانتر و فقیرتر و فاسدتر شده است و میشود.
رئیس فرهنگستان علوم ادامه داد: چیزی که هست، امکان دارد در جایی یا جاهایی حادثهای روی دهد که تا زمان نزدیک به وقت حادثه قابل پیشبینی نبوده است. وجهی از این حوادث که بعثت و ظهور انبیا و ادیان و تحولات بزرگ فکری و فرهنگی مانند رنسانس، مظاهر آن هستند، مبدأ دگرگونیهای بزرگ میشوند و با آنها بنای دیگری در تاریخ گذاشته میشود. اما تحولاتی هم هست که در زندگی این قوم و آن کشور پدید میآید که گاهی گشایش راه پیشرفت است و زمانی سقوط در چاه انحطاط. در شرایط تاریخی زمان ما احتمال وقوع این قبیل حوادث در مناطق بحرانی جهان توسعهنیافته بیشتر است.
داوری اردکانی با بیان اینکه آینده جهان، هر روز تیرهتر میشود، گفت: علاج این تیرگی، البته اگر علاجی داشته باشد، خودآگاهی است. در زمانه غلبه اطلاعات این دارو و درمان کیمیا شده است و دریغا که دیگر در هیچ جا به بشر و آینده او نمیاندیشند؛ زیرا بشر در راه محو شدن و فراموشی است. پس آینده او هم هر چه میخواهد، بشود. اکنون آنچه اهمیت دارد، پیشرفت تکنیک است و چون تکنیک باید کار خود را به عهده گیرد، مسئله مهمش هوشمند کردن تکنولوژی و ساختن تکنولوژی هوشمند است و این مسئله چندان اهمیت و هیبت دارد که کسی جرأت نمیکند بپرسد این تکنولوژی کدام مشکل زندگی آدمی را رفع میکند؟
وی ادامه داد: وقتی در طرحهای آیندهنگری جهان توسعهیافته و در پژوهشهای بزرگ علمی، آینده بشر جایی ندارد، جهان توسعهنیافته گریزان از آینده، چگونه به آن نظر داشته باشد؟ جهان توسعهنیافته مفهوم آینده را همان میفهمد که اروپا و امریکا و ژاپن میفهمند. با این تفاوت که اینها هنوز کم و بیش با علم و اهتمام خود در سودای تصرف آیندهای هستند که هیچکس نمیداند راهش به کجا میرسد، اما جهان توسعهنیافته توان و همت و پای رفتن در این راه ندارد و زمانش زمان آشوب و پراکندگی است که شاید در آن مهندسی ژنتیک و هوش مصنوعی با سوداهای بیهوده و قهر و خشونت به هم آمیخته باشد. این آینده بیشتر به دوزخ شباهت دارد.
وی اظهار کرد: طرحها و اندیشههای مخالف تجدد را بیارتباط با جهان جدید نباید انگاشت. مگر نه اینکه اساس استدلال مخالفت مخالفان این است که اگر راه توسعه به جایی میرسد که در آنجا آدمی هیچکاره است و تکنیک، حکومت مطلق دارد چرا باید در آن رفت و چرا رو از آن نباید برگرداند و به فکر داشته گذشته خود نباید بود؟ این حرفها وقتی مشکلساز میشود که بخواهد جانشین طرح دشوار امّا ممکن توسعه شود و کسانی که خود را مخالف تجدد میپندارند، درنیابند که این مخالفت توجیهی برای ناتوانی از ورود در راه توسعه و شکست در ساختن آینده است.
داوری اردکانی با بیان اینکه «آینده در آیندهنگری از پرده راز به درآمده»، گفت: آینده معنی پدیدار شدن و تحقق یافتن امکانهای امروز در فردا پیدا کرده است. وقتی امکانها معلوم نباشد، فردا تکرار امروز است. در تجدد، فردا از غیب نمیآید، بلکه مردمان آن را با درک امکانهای تاریخی خود میسازند. این ساختن در جهان توسعهنیافته آسان نیست و به این جهت این جهان بیشتر در معرض بحران قرار دارد و گاهی دچار چنان بحرانهایی میشود که بیم ویرانی و تباهی در آینده به دلها راه مییابد. اینجا دیگر آیندهنگری به کار نمیآید، زیرا آیندهاش غم آینده و درد بودن و نبودن است.
وی ادامه داد: در آیندهنگری توسعه و پیشرفت، اگر حکومت به مطالعات و طرحهای دانشمندان، وقع نگذارد؛ کار توسعه معطل میماند، اما در مواقع بحران چه بسا که بود و نبود کشور و ملت به تصمیمی بستگی داشته باشد که حکومت اتخاذ میکند. اگر حکومت مصلحتاندیش و مصلحتبین باشد و سیاست را با اعتقاد و حقیقت اشتباه نکند و حقوق مردم را رعایت کند و رأی خود را حق بیچون و چرا نینگارد و به سخن مصلحان و صاحبان فهم و درایت گوش کند، شاید راههای کمخطری برای خروج از بحران پیدا شود.
رییس فرهنگستان علوم گفت: در کشورهایی که احزاب سیاسی و سازمانهای مدنی با نفوذ وجود ندارند، وقتی بحران قدرت و مشروعیت حکومت پدید میآید، کسانی که پروای ثبات کشور و صلاح مردم دارند، نگران میشوند که مبادا کارها به آشوب و پریشانی بکشد و وقتی کاری از دستشان برنیاید، مشکل بزرگتر میشود. در این وضع چه میتوان و باید کرد؟ حوادث منتظر نمیمانند که راهی برای مواجهه با آنها پیدا شود و آنگاه روی دهند و هر لحظه ممکن است فرا رسند.
وی افزود: اگر این حوادث مصیبتبار باشند، در وهله اول حکومت و سپس دانایان و دانشمندان قوم مسئول مصیبتی هستند که به کشور و مردم وارد شده است. اینجا دیگر جای آیندهنگری نیست. آیندهنگری طرح و تدوین برنامه توسعه و بخصوص صنعتی شدن و قرار گرفتن در سازمان و سامان و نظم بوروکراتیک است و حکومت در هر جا که باشد، اگر بخواهد میتواند از آن برخوردار شود، به تحقق صورت اقتصادی اداری همت گمارد؛ به شرط اینکه موانع قوی خارجی وجود نداشته باشد.
ادامه دارد
منبع: خبرگزاری ایسنا برچسب ها: همایش روز جهانی آیندهمنبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: همایش روز جهانی آینده رییس فرهنگستان علوم داوری اردکانی جهان توسعه آینده جهان آینده نگری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۳۲۶۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا فرشتگان می توانند کاری غیر از عبادت را در پیش گیرند؟
خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه: پاسخ به این پرسش مهم که «انسانیت انسان در چیست» میتوان روشن کننده این باشد که چه چیزی حقیقت انسان است. انسانیت انسان به روح او است. شکی نیست که قرآن انسان را مرکّب از روح و بدن میداند. حقیقت روح چیزی غیر از بدن است و تا آن نباشد انسان به وجود نمیآید.پس هر چیزی که کمال برای روح باشد، کمال انسانی محسوب میشود.مرز بین انسان و حیوان زمانی ترسیم میشود که پای تعهد در کار بیاید و انسان بنا بگذارد که آگاهانه کاری را انجام دهد یا از انجام کاری خودداری کند و برای رفتارهای خود مقررات و ضوابطی داشته باشد. البته چگونگی وضع مقررات و نحوه اجرای آنها بحث دیگری است؛ اصل مسأله این است که انسان یا مقررات، ضوابط، ارزشها، و حلال و حرام را بپذیرد، و یا بخواهد از هر قید و بندی آزاد و یله باشد و هر گونه که خواست، رفتار کند. اینجاست که باید و نباید، و خوب و بد پیدا میشود. کاری که موجب کمال میشود، خوب است و باید انجام شود و کاری که موجب نقص میشود، بد است و نباید انجام شود.
«صبر» یعنی مقاومت در مقابل انگیزه و عاملی که انسان را به جهتی غیر از کمال دعوت میکند؛ ما هم انسان و خواهان کمال خود هستیم؛ کمال ما نیز در سایه انتخاب راه صحیح حاصل میشود که لازمه آن مقاومت در برابر عوامل بازدارنده از کمال است؛ بنا بر این اگر ما میخواهیم انسان باشیم و به مقام خلیفةاللهی و قرب الهی برسیم و گل سر سبد آفرینش بشویم، باید حد و مرزها را بشناسیم، بایدها و نبایدها را بدانیم، مقررات و ضوابط را بپذیریم و در چارچوب آنها رفتار کنیم و در برابر آنچه ما را از این مسیر منحرف میکند، مقاومت کنیم. آنچه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان آیتالله مصباحیزدی در این خصوص در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ ۱۳۹۲/۰۴/۲۱، مطابق با سوم رمضان ۱۴۳۴ ایراد فرمودهاند. قسمت دوم این سلسله مطلب، تقدیم نگاهتان میشود:
در مطلب گذشته درباره مفهوم «صبر» و انواع آن مطالبی بیان شد و نتیجه گرفتیم که با توجه به کاربردهای «صبر» در قرآن کریم، روایات شریفه و کتب اخلاقی میتوانیم آن را به مقاومت در مقابل عامل درونی مثل شهوت یا غضب، یا بیرونی مثل مصیبتها و بلایا که انسان را به راه نادرستی سوق میدهد، تفسیر کنیم. بر این اساس نزدیکترین مفهوم به «صبر» مفهوم مقاومت و پایداری است.
چرایی «صبر»
در اینجا به طور طبیعی این سوال مطرح میشود که چرا انسان باید در زندگی صبر داشته باشد؟ اگر صبر نداشته باشیم چه میشود؟ تأکیدات فراوان قرآن کریم و روایات بر این مسأله، مخصوصاً در سوره عصر که انسان بدون صبر را در خسران معرفی میکند، برای چیست؟ مگر با نداشتن صبر چه مشکلی پیش میآید که انسان به خسران مبتلا میشود و سعادتش از بین میرود؟ این سوالات درباره هر یک از اقسام صبر هم به صورت جداگانه قابل طرح است که پاسخهای متناسب با خود را دارد؛ اما تبیین ضرورت «صبر» با مفهوم عامش که تقریباً مساوی با مقاومت است، مبتنی بر مقدمهای است که از انسانشناسی اسلامی استفاده میشود.
بازگشت این سوالات به این مسأله در فلسفه اخلاق است که ملاک تقسیم کارها به خوبی و بدی، وجوب و حرمت، و باید و نباید چیست؟ جوابی که با استفاده از منابع اسلامی میتوان به این سوال داد این است که باید و نباید، و خوب یا بد بودن یک رفتار در ارتباط با کمال انسان مطرح میشود. هر امری که در جهت تکامل انسان قرار گیرد و او را برای پیمودن مراحل تکامل کمک کند، خوب است و هر امری که او را از این مسیر باز بدارد، بد است. پس برای اینکه بدانیم چه کارهایی را باید انجام دهیم و از چه کارهایی باید پرهیز کنیم، یا به تعبیر دیگر چه کاری خوب و چه کاری بد است، باید ببینیم تأثیر آن در کمال انسان چیست. بر همین اساس پاسخ این سوال که چرا باید صبر کنیم این است که این رفتار در جهت تکامل انسان مؤثر است و بدون آن برای انسان تکامل حاصل نمیشود.
سوال دیگری که در اینجا مطرح میشود این است که چگونه تکامل انسان مرهون مقاومت در مقابل بعضی عوامل است و به چه دلیل میگوییم انسان بدون صبر و شکیبایی، یا مقاومت و پایداری به تکامل نمیرسد؟ پاسخ این سوال را نیز میتوانیم از نظریه دیگری در فلسفه اخلاق که مبتنی بر انسانشناسی اسلامی است، به دست آوریم. ما ابتدا باید ببینیم انسان چگونه موجودی است، ابعاد وجودی او چیست، کمال انسانی یعنی چه و انسان چگونه به آن میرسد، تا پس از آن بتوانیم تأثیر کارها و رفتارها را در مسیر تکامل بفهمیم و بر اساس آن خوب یا بد بودن آنها را تشخیص دهیم.
اختیار؛ زمینهساز کمال و سعادت
بررسی این مسایل و پاسخ به آنها بحث مفصلی را میطلبد که در حوصله این مطالب نمیگنجد. لذا بحث درباره این مقدمات را به محل خود واگذار کرده، به عنوان اصل موضوع میپذیریم که کمال انسان در سایه رفتار اختیاریاش حاصل میشود. این اصل را به زبان شرع میتوان اینگونه عنوان کرد که آنچه موجب ثواب اخروی و سعادت ابدی میشود و خلود در بهشت را در پی دارد رفتاری است که از اختیار انسان سرچشمه بگیرد و اگر کاری صرفاً از روی جبر انجام گیرد، ثواب و عقاب، و بهشت و جهنم بر آن مترتب نمیشود. مثلاً یک مجنون مادرزاد که همه رفتارهایش ناخواسته و غیر ارادی است، را نه به بهشت میبرند و نه در جهنم میاندازند؛ چون کارهای او غیر اختیاری و جنونآمیز بوده و مستوجب ثواب و عقاب نیست. پس تکامل انسان و آنچه در ادبیات شرع موجب ثواب و عقاب میشود، رفتاری است که از اختیار ناشی شود. البته شرایط اختیار در همه افراد یکسان نیست و هر کس به همان میزانی که امکان انتخاب برایش فراهم است، مسؤولیت دارد؛ اگر به مسوولیت خود عمل کند، به او پاداش داده میشود و در برابر مخالفت با آن هم عذاب میشود. مسوولیت همه انسانها هم در یک حد نیست. تکلیف انبیا و اولیای خدا خیلی سنگینتر از دیگران است؛ همچنانکه تکلیف علما سنگینتر از جهال است؛ حتی بر اساس بعضی از آیات قرآن کریم تکلیف منسوبین به پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله با دیگران متفاوت است. «یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَیْتُنَّ. ۱» بر اساس این آیه تکلیف همسران پیامبر با خانمهای دیگر تفاوت دارد؛ چون انتساب ایشان به آن حضرت موقعیتی را برایشان ایجاد میکند که تکلیف سنگینتری را اقتضا میکند. اگر آنها تکلیف خود را درست انجام دهند، ثواب بیشتری خواهند برد و اگر تخلف و عصیان کنند، گناهشان نیز مضاعف میشود.
پس تکامل انسان در سایه اعمال اختیاری اوست. به تعبیر دیگر انسان دایماً بر سر دو راهی قرار دارد؛ چون انتخاب در جایی ممکن است که گزینههای متعدد وجود داشته باشد. اما انتخاب یکی از گزینهها چگونه صورت میگیرد؟ انسان برای انتخاب یکی از راهها نیازمند انگیزهای است که موجب ترجیح آن بر راههای دیگر شود. شخصی را فرض کنید که بین نشستن در خانه و تماشای تلویزیون، و حضور در این جلسه مردد است. چه عاملی موجب میشود که این شخص نشستن در خانه را رها کند و در این مجلس حاضر شود؟ هر یک از این دو گزینه جاذبهای دارد که شخص را به سمت گزینه مربوط به خود دعوت میکند و این شخص با انتخاب یکی از آنها در مقابل جاذبه گزینه دیگر مقاومت میکند؛ عاملی انسان را به لذت مادی میخواند و عامل دیگر او را به مسجد و عبادت دعوت میکند. کسی که عبادت را ترجیح میدهد، در مقابل عامل دیگر مقاومت، و به تعبیر دیگر صبر میکند.
بنابراین انسان برای رسیدن به کمال و سعادت باید از بین راههای مختلفی که پیش روی اوست و هر یک جاذبه خود را دارد، مسیری را انتخاب کند که او را به سعادت میرساند و این امر در گرو انتخاب صحیح است. روشن است که انتخاب یکی از راهها همراه با مقاومت در برابر جاذبه گزینههای دیگر است؛ و چه بسا این جاذبهها قویتر از جاذبه مسیر منتخب هم باشد. انسان با مقاومت، خویشتنداری و کنترل خود در برابر جاذبههای راه غلط میتواند مسیر صحیح را برود و مستحق پاداش اخروی و قرب الهی شود. اما اگر عوامل مختلفی در کار نباشد که هر یک از آنها شخص را به راهی سوق دهد و به تعبیر دیگر زمینه اختیار و انتخاب فراهم نباشد، رفتار انسان هم ثواب و عقاب، و تکامل را در پی نخواهد داشت؛ چون راهی که او رفته، حتی اگر راه خوبی هم باشد، از پیش تعیین شده بوده و موجب پاداش یا عذاب نمیشود. همانگونه که فرشتگان راهی غیر از عبادت در پیش رو ندارند، لذتی غیر از آن برایشان وجود ندارد و اصلاً میل به گناه و همچنین ابزار آن را ندارند؛ تنها کاری که از آنها ساخته است عبادت و تسبیح خدا است؛ «یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لَا یَفْتُرُونَ؛ ۲» «یُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ هُمْ لا یَسْأَمُون؛ ۳» نه از تسبیح خدا خسته میشوند و نه ملالی پیدا میکنند. در بعضی روایات نیز گفته شده: «وَ جَعَلَ طَعَامَهُمُ التَّسْبِیحَ وَ التَّهْلِیلَ وَ التَّقْدِیس؛ ۴ خوراک ملائکه تسبیح، تهلیل و تقدیس خداوند است.» همچنانکه ما با غذا خوردن زندهایم و از آن لذت میبریم، آنها هم به گونهای آفریده شدهاند که اگر خدا را تسبیح نکنند، گویا حیات ندارند.
خدای متعال این مزیت را در بین همه موجودات و مخلوقات فقط به انسان داده که خود او مسیرش را انتخاب کند و به واسطه همین مزیت است که استعداد خلیفةاللهی را یافته است. لازمه این امر هم وجود راههای متفاوت با جاذبههای مختلف است تا انسان بتواند از بین آنها یکی را انتخاب کند و این امر مقاومت در برابر جاذبههای دیگر را میطلبد. کسی که از صبح تا شب کار کرده و آخر شب با تنی خسته به بستر رفته، برای چنین کسی ترک خواب و استراحت، و نافله شب خواندن دشوار است و انگیزهای قوی لازم است که بتواند در برابر جاذبه خواب خوش مقاومت کند و به جمع کسانی بپیوندد که «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا. ۵»
پس انسان برای رسیدن به کمال باید در مقابل عواملی مثل تنبلی، شهوت، غضب، مقامپرستی، جاهطلبی و مانند آن مقاومت کند تا بتواند راه صحیحی را که شناخته بپیماید. اما اگر تسلیم این عوامل شد، چه میشود؟ برخی افراد یله و رها هستند؛ هیچ تعهد و مسؤولیتی را نمیپذیرند و بنای مقاومت در برابر عواملی که آنها را از کمال بازمیدارد، ندارند؛ این، همان فرهنگ اباحیگری است که برخی به آن افتخار میکنند؛ فرهنگی که امروزه با عنوان لیبرالیسم بر دنیا غلبه دارد؛ هر کس، هر گونه خواست، رفتار کند؛ البته مواردی که برای دیگران ایجاد مزاحمت کند را استثنا میکنند؛ ولی منظورشان عمدتاً مزاحمت برای دستهای پشت پرده سیاست است. حتی مکاتبی پیدا شده که بنای آنها بر زیر پا گذاشتن و شکستن ارزشها و هنجارهای اجتماعی و نپذیرفتن هیچ قید و شرطی است و این امر را برای خود افتخار میدانند. قرآن کریم درباره رفتار این افراد میفرماید: «بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ؛ ۶ خواسته آدمیزاد این است که بیبند و بار باشد؛» و آنها را مثل چارپایان چنین توصیف میکند: «ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ؛ ۷» یعنی کسانی که شیوه زندگی آنها این چنین، و هدف زندگی و مبنای تفکرشان این است، چنین کسانی انسان محسوب نمیشوند؛ بگذار آنها بخورند و بچرند و خوش باشند؛ یک روزی خواهند فهمید! در آیه دیگری صریحاً میفرماید: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ؛ ۸ اینان چیزی جز همانند چارپایان نیستند.»
«صبر»؛ جوهره انسانیت
مرز بین انسان و حیوان زمانی ترسیم میشود که پای تعهد در کار بیاید و انسان بنا بگذارد که آگاهانه کاری را انجام دهد یا از انجام کاری خودداری کند و برای رفتارهای خود مقررات و ضوابطی داشته باشد. البته چگونگی وضع مقررات و نحوه اجرای آنها بحث دیگری است؛ اصل مسأله این است که انسان یا مقررات، ضوابط، ارزشها، و حلال و حرام را بپذیرد، و یا بخواهد از هر قید و بندی آزاد و یله باشد و هر گونه که خواست، رفتار کند. این جاست که باید و نباید، و خوب و بد پیدا میشود. کاری که موجب کمال میشود، خوب است و باید انجام شود و کاری که موجب نقص میشود، بد است و نباید انجام شود.
پس جواب این سوال که چرا باید صبر کنیم، از اینجا به دست میآید که «صبر» یعنی مقاومت در مقابل انگیزه و عاملی که انسان را به جهتی غیر از کمال دعوت میکند؛ ما هم انسان و خواهان کمال خود هستیم؛ کمال ما نیز در سایه انتخاب راه صحیح حاصل میشود که لازمه آن مقاومت در برابر عوامل بازدارنده از کمال است؛ بنا بر این اگر ما میخواهیم انسان باشیم و به مقام خلیفةاللهی و قرب الهی برسیم و گل سر سبد آفرینش بشویم، باید حد و مرزها را بشناسیم، بایدها و نبایدها را بدانیم، مقررات و ضوابط را بپذیریم و در چارچوب آنها رفتار کنیم و در برابر آنچه ما را از این مسیر منحرف میکند، مقاومت کنیم.
البته گفتیم با توجه به مضمون روایات، صبر و مقاومت لااقل در سه شکل ظهور پیدا میکند و سوال از ضرورت صبر درباره هر یک، جداگانه مطرح میشود؛ ولی جواب کلی این سوال این است که «صبر» به یک معنا جوهره انسانیت است. فرد بیبند و بار کسی است که هیچ مقاومتی در مقابل هیچ عاملی نداشته باشد. چنین کسی باطناً انسان نیست. امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه درباره چنین افرادی میفرماید: «الصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَان. ۹» روشن است که فطرت ما نمیپذیرد در شمار چارپایان باشیم. اگر نمیخواهیم چنین باشیم، چه باید بکنیم؟ انشاءالله اگر فرصتی شد بعضی از پاسخهای جزئی این سوال را که اهمیت بیشتری دارد و در قرآن و روایات مورد تأکید واقع شده، عرض میکنیم؛ اما جواب کلی این است که ابتدا ما باید شناخت صحیحی از خودمان، مسیر زندگیمان، عاقبت کارمان، هدف آفرینشمان و راه سعادت و شقاوتمان پیدا کنیم. باید بدانیم واقعاً چه هستیم، برای چه خلق شدهایم، به چه مقاماتی میتوانیم برسیم، و ارزش آنچه میتوانیم به دست آوریم، چهقدر است؟ بد نیست مقایسهای بین بعضی از خواستههای دنیا با خواستههای معنوی داشته باشیم تا ببینیم آیا ارزش خواستههای دنیایی ما به اندازهای هست که دهها سال برای آنها زحمت بکشیم؟ این رفتار همه ما است، اما به آن توجه نداریم.
«صبر» باید سر تا پای زندگی ما را در بر بگیرد
در دوران مدرسه برای تشویق کودک به درس خواندن به او میگویند: درس بخوان تا در آینده دکتر یا مهندس بشوی و درآمد خوبی داشته باشی یا به پست و مقامی برسی. نزدیک سن تکلیف در گوشش میخوانند که اگر میخواهی همسر خوبی داشته باشی، یا با فلان خانواده وصلت کنی، باید تحصیلات عالیتری داشته باشی. این کودک یا نوجوان سالها زحمت میکشد و شبانهروز تلاش میکند تا در کنکور قبول شود، به دانشگاه برود، مدرک بگیرد، و شغلی پیدا کند تا بتواند فلان همسر را اختیار کند. با اینکه معلوم نیست به این هدف برسد، یا نه؛ و اگر رسید، این زندگی چهقدر برای او سعادتبخش باشد. چندین سال زحمت و مشقت، برای رسیدن به چه اهدافی! همه عمرمان برای رسیدن به چیزهایی صرف میشود که در همین دنیا ممکن است نصیبمان بشود. گاهی شصت سال زحمت کشیدهایم و به سختی و مرارت گذراندهایم به این امید که اگر ده سال دیگر زنده ماندیم، آن ده سال را خوش باشیم! این همه فعالیت برای دستیابی به خوشیهایی در همین عالم! اما اگر خوشیهایی باشد که از لحاظ کیفیت با خوشیهای این دنیا قابل مقایسه نباشد و از نظر کمیت هم بیپایان باشد، برای آنها چهقدر باید زحمت بکشیم؟
اگر درست فکر کنیم، میفهمیم که «صبر» باید سر تا پای زندگی ما را در بر بگیرد؛ یعنی ما هر لحظه باید در مقابل عامل مخالف مقاومت کنیم؛ عاملی که چشم ما را به این سو و آن سو میکشاند، گوش ما را به شنیدن هر صدایی وا میدارد، زبان ما را به گفتن هر کلامی میچرخاند و دست و پای ما را به هر رفتاری وا میدارد. تمام اندام ما دایماً باید تحت کنترل و در سیطره صبر باشد. پس «صبر» را با معنای عامی که گفته شد و مورد تأیید روایات هم هست، میتوانیم جوهره انسانیت بنامیم.
تا زمانی که در انسان انگیزهای قوی برای رسیدن به کمال و سعادت حقیقی پیدا نشود، رفتارش تغییر چندانی نمیکند؛ البته ممکن است بعضی عوامل تأثیرات موقتی در رفتار او داشته باشد؛ ولی اغلب آنها محدود و موقت است و در عمق روحش اثر نمیگذارد و مثل امواجی است که روی آب پدید میآید و سریع از بین میرود. برای تأثیرپذیری عمیق باید فکر انسان، نگاهش به هستی و به خودش و ارتباطش با خدا تغییر کند. در چنین صورتی انسان به راحتی میتواند در مقابل خواستههای شیطانی مقاومت کند و صبور باشد. وقتی چنین زمینهای در شخص پیدا شد و در رفتارش ظهور پیدا کرد از انوار موجود هستی هم بهتر استفاده میکند و در هر لحظه از انوار ذات مقدس الهی که از مجاری خاص به عالم ریزش میکند، بهرهمند میشود. چنین کسی میفهمد: إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ. اما کسانی که خیلی مقید نیستند و به تعبیر دیگر دلشان نورانی نیست و قلبشان صفا ندارد و ظلمانی است، از این آیات چیزی نمیفهمند؛ چون این آیات برای کسانی است که صَبَّارٍ شَکُورٍ باشند؛ کسانی میتوانند از این نشانهها استفاده کنند که ملکه صبر و ملکه شکر در آنها به وجود آمده باشد؛ خود را در چارچوبی محدود کرده باشند؛ مرزهایی برای زندگیشان تعیین کرده باشند و به آنها مقید باشند. پس باید تلاشمان این باشد که بیشتر یاد بگیریم که چه کارهایی را باید انجام داد و به آموختههای خود هم پایبند باشیم؛ نه اینکه بعد از یاد گرفتن بگوییم: ما اگر واجباتمان را هم انجام بدهیم، کلاهمان را به عرش میاندازیم!
۱. احزاب (۳۳)، ۳۲.
۲. انبیا (۲۱)، ۲۰.
۳. فصلت (۴۱)، ۳۸.
۴. بحارالانوار، ج ۵۴، ص ۹۲.
۵. سجده (۳۲)، ۱۶.
۶. قیامت (۷۵)، ۵.
۷. حجر (۱۵)، ۳.
۸. فرقان (۲۵)، ۴۴.
۹. نهجالبلاغه، ص ۱۱۹، خطبه ۸۷.
کد خبر 6083307 سمانه نوری زاده قصری